

_آ_
افریت: در فرهنگ عرب، روح انتقام جویانه یک فرد مقتول که از خون ریخته شده قربانی برمی خیزد.
سوابق آکاشیک: در اصل یک مفهوم هندو از یک مخزن روانی گسترده و همیشه در حال افزایش از هر فکر و احساسی - انسانی یا غیر آن - که تا به حال بوده است و به نظر می رسد برخی افراد قادر به استفاده از آن هستند.
Alchemy: اکتشاف و کاربرد علوم، به ویژه شیمی و علم شبه طالع بینی، مانند آنها در قرون وسطی و دوره رنسانس اولیه. کیمیاگران عمدتاً به دنبال شایستگی تولید طلا از فلزات سبک و مواد مختلف بودند.
آلما: مرد وحشی روسی که در سیبری و شمال چین با آن مواجه شد، عموماً به عنوان پوشیده از مو و ساختار قوی توصیف میشود، اگرچه قد کوتاهتر و انسانتر از یتی به نظر میرسد. برخی از محققان پیشنهاد کرده اند که آلماس ممکن است از نسل نئاندرتال ها (هومو نئاندرتالنسیس) باشد.
حرز: نمادی با اهمیت جادویی که به عنوان آویز یا انگشتر پوشیده می شود.
فرشته: «رسول خدا»، موجودی آسمانی، نیکوکار و در صورت مشاهده، به شکل انسان ظاهر میشود و دارای تواناییهای معجزهآسا مانند دوربری، قدرت شفابخشی و آگاهی از وقایع آینده است. در طول اعصار، روایاتی از کمک فرشتگان به مردم در مواقع بحرانی وجود داشته است، البته بدون سازگاری واقعی با "شیوه عمل" آنها.
ناهنجاری: یک رخداد یا وضعیت حذف شده از تجربه معمول درک شده.
انسانسازی: گرایش انسانمحور تحمیل ادراکات و اولویتهای انسانی بر ارواح و دیگر موجودات یا نیروها، با این فرض که همه آگاهیها باید در برخی سطوح اساسی شبیه آگاهی ما باشند. (این یک فرض منطقی است که در مورد غریزه بقا و شاید برای تولید مثل فیزیکی اعمال شود؛ هر چیزی بیشتر فقط یک حدس است.)
ظهور: برون فکنی یا تجلی یک موجود شبه فیزیکی.
سفر اختری: باور یا نظریه ای مبنی بر اینکه آگاهی معنوی فرد می تواند به طور موقت خود را از بدن فیزیکی جدا کند و به وسیله آنچه "طناب نقره ای" نامیده می شود متصل بماند و چیزهایی را در مکان ها، چارچوب های زمانی یا سطوح بعدی دیگر تجربه کند. برخی از آن به عنوان "برفکنی اختری" یا "طرح ذهن" یاد می کنند.
آتاویسم: بازگشت به نوع پیشین و اجدادی.
هاله-جهان: انعکاسی از حوزه وجودی خودمان که از تراوشات الکترومغناطیسی ماده فیزیکی تشکیل شده و احتمالاً تحت تأثیر فکر و احساسات است. این یک صفحه بعدی دیگر است که از صفحه ای که ما در آن وجود داریم ناشی می شود.
آواتار: اعتقاد هندوها به تجسم الهی.
_B_
بافومت: شخصیت شیطانی که ظاهراً توسط شوالیه های معبد در فرانسه قرن چهاردهم پرستش می شد. برخی از تمرینکنندگان امروزی هنرهای سیاه، بافومت را «خدای» شهوت و بازسازی یا نمادی از شیطان میدانند. همچنین ببینید: Sigil of Baphomet
تبعید: روشی رسمی، تشریفاتی که برای بیرون انداختن حضور یا نفوذ نامرئی از یک منطقه انجام می شود. این اصطلاح می تواند به پاکسازی معنوی یا بسته شدن یک مراسم جادویی اشاره کند، زمانی که قدرت های مورد درخواست کنار گذاشته می شوند.
پاگنده: یک انسان نما دوپا و حجیم پوشیده از مو که به نظر می رسد دارای ویژگی های انسانی و میمون مانند است. بسته به منطقه، به نامهای ساسکوچ و یتی نیز شناخته میشود. مشاهده این موجودات برای قرن ها به طور گسترده گزارش شده است.
Bogey (-Man): یک شخصیت طیفی وحشتناک که از فانیان تهدید آمیز با شوخی ها و آدم ربایی های نسبتاً وحشتناک لذت می برد. اگرچه داستان این شخصیت به وسیله ای آشنا تبدیل شده است که برای تهدید کودکان پرحاشیه استفاده می شود، "بوگی" قبلاً در مناطق سلتیک بسیار ترسناک بود و گفته می شد که در امتداد مزارع، مرداب ها و تالاب ها پرسه می زد و نگاه می کرد. برای کوهنوردان و مسافرانی که از مسیر خود منحرف شده بودند.
_C_
کابوت، لوری: (متولد 1933) سخنگوی ویکا، نویسنده، و برای سی سال گذشته، به عنوان کاهن اعظم رسمی جادوگران سالم، MA.
Carcosa: یک منطقه یا دنیای بیرونی اسرارآمیز حاوی دریاچه افسانهای به نام «هالی»، که در داستانهای نویسندگان آمبروس جی بیرس («یکی از ساکنان کارکوسا») و رابرت دبلیو چمبرز («پادشاه زردپوش») ظاهر میشود. : "آهنگ کاسیلدا"). دانشجویانی از افسانه های محرمانه و عرفانی وجود دارند که معتقدند کارکوسا ممکن است واقعاً وجود داشته باشد، به همین دلیل است که در این فهرست اصطلاحات گنجانده شده است.
Chupacabra: اسپانیایی برای مکنده بز. در پورتوریکو، بیست و چند سال است که تعداد زیادی دام و حیوانات خانگی ولگرد با گلوهای کنده شده، خون تخلیه شده و زخم های سوراخ مرموز پیدا شده اند. در صحنه، مشاهده موجودی که مسئول فرض میشود بسیار نادر است و توصیفها همیشه شامل «چشمهای قرمز درخشان» است. محل و عدم وجود مسیرهای متمایز، وجود ولورین ها یا مارمولک های نظارتی را که هر دو همیشه طعمه خود را می کشند، رد می کند. عملی ترین پیشنهاد یک سگ کایوت یا سگ وحشی است، اما باز هم، این رفتار مطابقت ندارد. مقصر واقعی هر چه باشد، Chupacabra به یک حس محبوب در جزیره تبدیل شده است.
Construction, Psychic: نظریهپردازی شده است و آزمایشهایی برای حمایت از این فرض انجام شده است که از طریق انرژیهای روانی هدایتشده میتوان موجودی روحمانند پاسخگو ایجاد کرد و برای مدتی به طور مستقل به وجود خود ادامه داد.
تداوم: معمولاً به عنوان زندگی پس از مرگ، بقای روان پس از توقف ارگانیسم بیولوژیکی که آن را ایجاد کرده است، نامیده می شود.
پاکسازی (روانی): شکلی کمتر تشریفاتی از جن گیری، که در آن یک خانه یا محل تطهیر می شود و تأثیرات بدخواهانه از طریق دعا حذف می شود، در حالی که درخواست کننده در منطقه حرکت می کند.
دایره های زراعی: در طول سه قرن گذشته، در سراسر جزایر بریتانیا، اما با تمرکز خاصی در منطقه جنوبی انگلستان، قالب های دایره ای با قطر گاهی چند صد فوت و اغلب از نظر طراحی کاملاً پیچیده، اغلب به طور غیرقابل توضیحی یک شبه در گندم ظاهر می شوند. و مزارع غلات گاهی اوقات منبع را می توان در جعلی ها جستجو کرد. گاهی اوقات جزئیات اجازه هیچ توضیح رضایت بخش و پیش پا افتاده ای را نمی دهند. اسناد زیادی و همچنین حدس و گمان در مورد این موضوع در دسترس است.
کراولی، آلیستر (ادوارد الکساندر): (متولد 1875، وفات 1947) غیبتشناس، متافیزیکدان، جادوگر، ماجراجو، شاعر و نویسنده بسیاری از رسالهها و کتابهای راهنما، از جمله "جادو در تئوری و عمل". کراولی زمانی خود را «جانور بزرگ 666» نامید، یکی از معدود نامهای او که با او باقی ماندند، و مطبوعات از او به عنوان «شرورترین مرد جهان» یاد کردند. اگرچه کراولی از برخی جهات درخشان بود، اما خود را به افراط و تفریط، بداخلاقی و در نهایت پراکندگی تسلیم کرد. نوشتههای او هنوز توسط بسیاری از دانشجویان امروزی و جدی هنرهای جادویی مورد مطالعه و تحلیل قرار میگیرد.
جانورشناسی رمزی: شاخه ای از تحقیقات ماوراء الطبیعه که به اکتشاف موجودات افسانه ای مانند پاگنده، هیولاهای دریاچه و دریایی، پرندگان رعد و برق و غیره می پردازد. لازم به ذکر است که ماهی مرکب غول پیکر ("کراکن")، اورانگوتان ها ("قرمز") مردان جنگل»)، اژدهای کومودو و فیل های غول پیکر نپالی، همگی قبلاً در فهرست موجودات افسانه ای قرار داشتند!
جمجمههای کریستالی: پنج مدل جمجمه انسان، که در دوران باستان از کریستال کوارتز جامد ساخته شدهاند، در مکانهای مختلف در سرتاسر آمریکای لاتین یافت شدهاند که شناختهشدهترین آنها «جمجمه میچل هجز» است که در سال 1924 کشف شد. جنگل بلیز لبنان اثر آنا میچل هجز در حالی که با پدرش در یک سفر اکتشافی بود و هنوز در اختیار او در کانادا است. بقیه در مجموعه هایی در گواتمالا، تگزاس، اسمیتسونیان و موزه بریتانیا نگهداری می شوند. افسانه مایاها می گوید که هشت جمجمه کریستالی دیگر باقی مانده است و تا زمانی که همه سیزده با هم متحد شوند، بشر یاد خواهد گرفت که چگونه اطلاعات حیاتی، تاریخ و مکاشفات موجود در آنها را استخراج و رمزگشایی کند.
C\'thulu: ساخته نویسنده HP Lovecraft و مورد علاقه علاقه مندان به داستان های ترسناک/علمی تخیلی، C\\'thulu\\' (تلفظ تفسیری است) به عنوان نوعی خدای شیطان از دنیایی دیگر توصیف می شود، یک هیولا. شبیه یک ماهی مرکب یا اختاپوس غولپیکری است که در لانهاش در اعماق اقیانوس منجمد شمالی «خواب میبیند و رویا میبیند» و وقت خود را میگذراند تا زمانی که برخی از «شاگردان» احمق ابزاری برای فراخواندن او برای قیام و بازپس گیری سلطه بر زمین بیابند. بدون شک، برخی در واقع در حال تلاش هستند!
_D_
Dee، دکتر جان: (متولد 1527، متوفی 1608) کیمیاگر، اخترشناس، پیشگو و مشاور ملکه الیزابت اول انگلستان، که همراه با کلیت های تا حدی بی وجدان و بی وجدان خود، روشی غیرعادلانه و غیرعادلانه را مطرح می کرد. رمزگشایی یک زبان فرشتگان، معروف به "دعواهای انوکیان".
دیو: موجودی خصمانه و کینه توز، ظاهراً منشأ غیر انسانی، که برخی معتقدند «فرشتگان سقوط کرده (از فیض) هستند.
Doppelganger: آلمانی برای "دو نفره". همتای تکراری یا یکسان یک شخص، که در نتیجه سفر دومکانی یا اختری دیده می شود. این پدیده تحت الشعاع مفهوم مدرن (و قابل دوام) شبیه سازی، با پیامدهای گمانه زنی آن قرار گرفته است.
دروید: یک کشیش سلتی در عصر برنز یا آهن، آموزش دیده در شفا، پیشگویی و ستاره شناسی، که سنت او با سنت شفاهی به جانشینان منتقل شد.
_E_
اکتوپلاسم: ماده ای لایه ای و شبه جامد که ظاهراً از بدن محیط ها (از دهان، سوراخ های بینی، چشم ها، گوش ها، ناف یا نوک سینه ها) در حالت خلسه خارج می شود. در عکسها، به نظر میرسد این پدیده شبیه پارچه خراطین خیس شده است. صرف نظر از اینکه تا به حال واقعی بوده یا نه، عجیب است که در پنجاه سال گذشته تقریبا هیچ اکتوپلاسمی گزارش نشده است.
عناصر: در سنت و مراسم جادویی، ارواح حاکم بر چهار گوشه زمین و با چهار عنصر اساسی مرتبط یا ساکن هستند. آنها را سیلف (شرق، هوا)، سالامندر (جنوب، آتش)، Undines (غرب، آب) و Gnomes (شمال، زمین) می نامند.
همدلی: فردی که به ویژه نسبت به تراوشات روانی محیط اطراف خود حساس است، حتی تا حدی که از طریق تله پاتی احساسات دیگران را در مجاورت آنها دریافت و تجربه می کند. بدیهی است که همدلی روانی را می توان به عنوان یک موهبت آمیخته در نظر گرفت و همدل باید بیاموزد تا اندازه ای بر این توانایی کنترل داشته باشد.
انوکیان: زبانی جادویی و «فرشتهای» که اولین بار توسط دکتر جان دی ترجمه شد و در مراسم «نظم هرمتیک طلوع طلایی» در قرن نوزدهم و «نخستین کلیسای شیطان» در قرن بیستم استفاده شد. همچنین ببینید: دی، دکتر جان
موجودیت: یک «آگاهی» بیجسم که معمولاً به عنوان شبح، روح یا (اگر ماهیت ظاهراً بدخواه یا خشمآمیز) نامیده میشود.
آنتروپی: مشاهده اینکه همه چیز در جهان مادی در نهایت، ناگزیر از بین میرود، میسوزد، از هم میپاشد... خوب، مطمئنم که شما تصویر (ممکن) را دریافت میکنید.
EVP: \\'پدیدههای صوتی الکترونیکی.\\' "صداهای" بیجسم و صداهای حک شده در دستگاههای ضبط صدا.
جن گیری: اخراج تشریفاتی موجودات معنوی/اهریمنی مهاجم از یک شخص یا خانه، که تقریباً در هر فرهنگ دنیوی وجود دارد. مذاهب مسیحی یهودی و کاتولیک هر کدام یک "آیین جن گیری" رسمی دارند که توسط خاخام یا کشیش مربوطه انجام می شود.
فرازمینی ها: شکل های حیات از سیاراتی غیر از سیاره ما سرچشمه می گیرند. این اصطلاح معمولاً به بازدیدکنندگان بسیار پیشرفته ای از دنیاهای دیگر اشاره می کند که با هدف احتمالی مشاهده و مطالعه گونه ما با فضاپیماهای فضایی به حوزه ما سفر می کنند.
_F_
فاستوس، دکتر یوهان: (متولد حدوداً 1455، متوفی 1540) محقق، پزشک و کیمیاگر اهل ویتنبرگ، آلمان، که به دلیل مهارت خود در درمان قربانیان سرایت طاعون (که دکتر به طور عجیبی در برابر آن مقاوم به نظر می رسید) شهرت داشت. اساس داستانهای یوهان ولفگانگ گوته و کریستوفر مارلو درباره مردی دانشآموز است که در ازای «چهار و بیست سال» دانش، جوانی و قدرت، روح خود را از طریق مأمور جهنمیاش مفیستوفل به شیطان فروخت.
واکشی: دوگانه طیفی یک فرد زنده. همچنین ببینید: Doppelganger and Wraith
فتیش: جدای از مفهوم جنسی مدرن، فتیش یک ابزار شمنیستی به شکل مجسمه، قسمت حیوان یا کیسه ای است که حاوی وسایلی با تداعی جادویی است.
گوی شناور: تصویر کروی، معمولاً سفید شفاف، اگرچه گاهی اوقات رنگ مایل به قرمز یا آبی، که به طور غیرقابل توضیحی روی فیلم عکاسی و نوار ویدئویی ثبت میشود که به آن «گلبول» نیز میگویند.
_G_
شبح: تصویر شخصی که پس از مرگش شاهد آن بوده است، ظاهر بدن فیزیکی و زنده را منعکس می کند، اما کمتر قابل توجه است. به نظر می رسد که این اشکال اغلب در حالت نیمه هوشیاری مانند رویا وجود دارند، هرچند گاهی اوقات ناظران انسانی خود را نمی شناسند.
گلوبول: ناهنجاری است که در آن اشکال دایرهای و شناور روی عکسها یا نوارهای ویدئویی ظاهر میشوند که نشاندهنده فعالیت روح هستند. گلوب ها یک تشکیل طبیعی مهاری منیسک مایع هستند، مانند حباب های حاوی گاز. شاید اثر متقابل انرژی و یک ماده شبه فیزیکی که توسط تظاهرات معنوی ایجاد می شود، منجر به اثر مشابهی شود، گلبول ها یک محفظه اولیه انرژی هستند. در حال حاضر، تنها چیزی که می دانیم این است که آنها همچنان ظاهر می شوند و علل احتمالی خارجی مانند رطوبت، شکست نور یا نشت امولسیون و غیره در نظر گرفته شده و رد شده است.
میله طلایی: ناهنجاری نادری که در نوار ویدئویی ضبط شده در محل مشکوک به تسخیر در اتاق مشاهده می شود و به صورت خطوط روشن، سفید یا زرد رنگی ظاهر می شود که به سرعت در یک اتاق حرکت می کنند. همچنین نگاه کنید به: گلوبول، گرداب
خاکستری: بیشترین بازدیدکننده از دنیای بیگانه که دارای پوست خاکستری، جمجمه پیازی، چانه مخروطی، صاف، بدون حرکت، خط افقی برای دهان، شکافهایی جایگزین بینی، چشمهای مایل و بدنی کوچک توصیف شده است. در برخی از حساب ها، سه انگشت به اضافه یک شست مخالف در هر دست دارد. ظاهراً بتی و (مرحوم) بارنی هیل در جریان ربوده شدنشان در نیوهمپشایر در سپتامبر 1961 با چنین موجوداتی روبرو شدند. همچنین رجوع کنید به: Apparition
_H_
هالووین: \\'The Eve of All Hallows\\' که توسط سلت های بت پرست و ویکن ها با نام \\'Samhain\\' (تلفظ، \\'Sow\\'-an\') نیز شناخته می شود، 31 اکتبر، شبی قبل از «روز همه مقدسین» کلیسای کاتولیک. برای یک هزاره، در بسیاری از اروپا و جزایر بریتانیا، این شبی بود که به ویژه از اقوام درگذشته یاد میشد و حجاب از هم جدا میشد. قلمرو زنده ها و مردگان از حد معمول نازک تر شد. فانوسهای جک بر روی طاقچهها و طاقچهها قرار میگرفتند تا ارواح بدخواه را بترسانند. هالووین در حال حاضر به عنوان شب عیاشی و خودنمایی جشن گرفته می شود، و در مکزیک بخشی از یک جشنواره سنتی سالانه است که به نام "El Dia De Los Muertos" (\\"روز مردگان") شناخته می شود.
تسخیر کننده: تجلی حضور یا حضورهای شبحآلود متصل به یک مکان خاص. شکارچی ها را می توان به چهار نوع (معمولا) متمایز طبقه بندی کرد، این ها عبارتند از هوشمند (در سطح استرس فرعی پاسخگو) , Residual (بازپخش) و شیطانی (منشا غیر انسانی).
Hex: یک کار جادویی یا "طلسم" برای تأثیرگذاری بر اراده یا سرنوشت یک فرد، که اغلب به لعنت اشاره دارد تا یک نعمت یا شفا.
Hobgoblin: جن بدجنس (پری، روح) که از انجام شوخی با انسان های بدبخت لذت می برد، زمانی که در سراسر اروپا و مناطق سلتیک به طور گسترده به آن اعتقاد داشتند و از آن وحشت داشتند. (احتیاط: این تئوری وجود دارد که این ساکنان کوچک دنیا، در مواقعی، در تحقیقات روانی با وسایلی مانند قرار دادن نادرست مسیرها و شماره تلفن ها، تخلیه چراغ قوه و باتری دوربین و حتی بیرون کشیدن کلیدها از جیب بازرس ها دخالت می کنند. !) من فرض می کنم که هر کسی که احتیاط قبلی را بخواند متوجه می شود که مسخره است!
هومونکولوس: شکلی از انسان مینیاتوری که ظاهراً (برای اهداف ناشناخته) در آزمایشگاههای کیمیاگران قرون وسطی تولید شده است. همچنین ببینید: کیمیاگری
هیپنوتیزم: حالت تمرکز ذهنی عمیق، در واقع خود القا شده، اگرچه یک عامل خارجی - یک "هیپنوتیزم کننده" - اغلب به عنوان کاتالیزور یا کارگردان برای سوژه ای که وارد این حالت می شود عمل می کند. همچنین به نام «مسمریسم» پس از فرانتس آنتون مسمر که اولین بار این عمل (استفاده از آهنربا به عنوان لوازم خود) را در دو دهه آخر قرن هجدهم رایج کرد، شناخته می شود. در مورد بررسی های ماوراء الطبیعه، هیپنوتیزم گاهی اوقات به عنوان وسیله ای برای "بازگشت زندگی های گذشته" و بازسازی حافظه در موارد مشکوک (بیگانه؟) مورد استفاده قرار می گیرد.
_من_
نماد: ارائه یا تصویر با اهمیت خاص (اغلب مذهبی).
Imbolc: در تقویم Wiccan، 2 فوریه به عنوان روزی جشن گرفته می شود که پایان زمستان در چشم است، و بازگشت گرمای خورشید پیش بینی می شود. همچنین به عنوان Candlemas و روز آشنای Ground Hog شناخته می شود.
Incubus: نشات گرفته از افسانه های قرون وسطایی، موجودی شیطانی که قادر به تحریک جنسی و گاهی اوقات تجاوز به زنان انسان است. مواردی از حملات آشکار انکوبوس همچنان به ثبت می رسد، که نشان دهنده یک جوانه واقعیت در پشت این افسانه است.
آلودگی: پدیده های ماوراء الطبیعه مکرر و پایدار که عموماً در اطراف یک مکان یا شخص یا افراد خاص متمرکز هستند. همچنین به عنوان یک مزاحم شناخته می شود.
نفوذ: موجودی نامرئی با طبیعت نامشخص که بر ساکنان یک خانه تأثیر می گذارد. این ممکن است در ابتدا به عنوان یک احساس ناراحتی غیرقابل توضیح ظاهر شود، سپس با علائم مشخص تری همراه شود که غمگینی را نشان می دهد.
_J_
Jersey Devil: در منطقه Pine Barrens در شمال نیوجرسی و نیویورک، برای بیش از دو قرن و نیم گزارشهایی از موجودی بسیار عجیب و منحصربهفرد گزارش شده است که دارای سر اسب، چشمهای درخشان و قرمز، لکلک است. پاها، اندام های جلویی با پنجه های پنجه دار، دم نوک تیز و بال های غشایی و خفاش مانند. جیغی کوبنده و نافذ از خود منتشر می کند و دیده شده است که در میان زباله ها تفنگ می زند، در مسیرها و جاده ها ایستاده و درست بالای بالای درختان پرواز می کند. یک عکس نسبتاً نامشخص از این شیطان جرسی تهیه شده است، اما تا آنجا که من می دانم، هیچ کس هنوز فریاد شکافتن آن را ثبت نکرده است.
_K_
عکاسی کرلیان: به نام سمیون کرلیان که در سال 1939، به طور تصادفی، کشف کرد که وقتی یک جسم ارگانیک یا غیر زنده بر روی صفحه عکاسی قرار میگیرد و تحت یک جریان الکتریکی بالا قرار میگیرد، یک "هاله" درخشان در اطراف جسم ایجاد میشود. روی فیلم حک شده است. درست تر است که بگوییم این فرآیند به جای آشکار کردن یک هاله طبیعی، چنین هاله ای را ایجاد می کند. با این حال، نوسانات در میدان های مغناطیسی اطراف سوژه ها را می توان از این طریق تشخیص داد، و عکاسی Kirlian، تکنیکی که در طول سال ها بهبود یافته است، اخیراً به عنوان یک دستگاه تشخیص پزشکی مورد استفاده قرار گرفته است. همچنین بازاری پرطرفدار در نمایشگاههای روانی به عنوان نوعی مدل پیشرفتهتر و گستردهتر حلقه خلق و خوی دارد. عکاسی Kirlian جلوه های زیبا و جالبی را ایجاد می کند.
_L_
LaVey, Anton Szandor: (متولد 23 آوریل 1930، متوفی 29 اکتبر 1997) نام تولد Howard Stanton Levey بود. یکی از چهره های اصلی احیای غیبی دهه های 1960 و 70. لاوی در سال 1966 «اولین کلیسای شیطان» را تشکیل داد و «انجیل شیطانی» او توسط Avon Books در سال 1968 منتشر شد. نسخه لاوی از شیطان تمثیلی بود. ، نماد «روح شورش» و همچنین یک «نیروی طبیعت» ناشناخته، اما بالقوه قابل اجرا است. مراسمی که او ابداع کرد رواندرامهای سرگرمکننده بود و فلسفه شیطانی او مبتنی بر منفعت شخصی عقلانی بود، البته با تلههای آشکارا شیطانی.
Lepke: یک نوع بسیار منحصر به فرد و جالب از تجلی معنوی، یک شبح که ظاهر یک فرد جامد و زنده دارد، حتی ممکن است با کسی صحبت کند، سپس ناگهان ناپدید شود. "ما داشتیم صحبت می کردیم، دوباره به سمت او برگشتم و او تازه رفته بود!" اغلب گزارش شده است که چنین تظاهراتی در داخل یا بلافاصله خارج از گورستان ها مشاهده شده است.
Levitation: پدیدهای که گاهی اوقات در شکارچیها، بهویژه در Poltergeists با آن مواجه میشود، که به ندرت و در عین حال به طور باورپذیر گزارش شده است، که در آن اجسام جامد (از جمله افراد) توسط نیرویی نامرئی حرکت و بلند میشوند. اولین رویداد مستند تاریخی مربوط به سنت فرانسیس آسیزی در قرن چهاردهم بود.
لیلیت: شیطانی که منشأ سومری دارد و بعداً در باورهای عبری گنجانده شد، قبالیست ها معتقد بودند که همسر اول آدم بوده است، بعداً از تلمود کنار گذاشته شد و توسط برخی از غیبت شناسان به عنوان یک الهه خون آشام و یک سوکوبوس قدرتمند شناخته شد. همچنین ببینید: Succubus، Vampire
لور: باورهای جمعی و افسانه های مربوط به یک موضوع، مانند "داستان خون آشام".
لاوکرافت، هاوارد فیلیپس "HP": (متولد 1890، متوفی 1937) نویسنده داستان های ترسناک اهل پراویدنس، رود آیلند، که ظاهراً نثر او چنان جذاب و قانع کننده است که برخی از فرقه های امروزی بر اساس آنچه لاوکرفت نامیده می شود، مناسک انجام می دهند. 's "C\\'thulu Mythos."
لوسیفر: نام برگرفته از لاتین "luci" (نور) و "fere" (تحمل کردن)، در اصل یک خدای کوچک رومی، "پسر صبح"، نام سابق سیاره زهره هنگام رصد در سپیده دم، در الهیات مسیحی بود. با شیطان شناسایی می شود: نایب السلطنه فرشتگان سقوط کرده. گاهی اوقات لوسیفر در مراسم و مناسک بت پرستی خوانده می شود. (به شیطان نیز مراجعه کنید)
معمای کمین: "Lurk" به معنای حرکت مخفیانه است، و من نمی توانم اصطلاح مناسب تری برای توصیف این پدیده بیابم - نوعی از موجودیت که می تواند برای ناظران انسانی قابل مشاهده باشد، اما در اشکال تحریف شده و غیرقابل شناسایی ظاهر می شود. ویژگیهای رایج گزارش شده توسط شاهدان شامل چشمان قرمز یا نقرهای درخشان، رنگ تیره (خز یا پر)، سرعت و چابکی خیرهکننده، در برخی موارد بالدار و قابلیت پرواز، مانند «شیطان جرسی» است. به نظر می رسد به معنای هیچ آسیبی برای ما نیست، مواجهه با آنها می تواند وحشتناک باشد و کنجکاوی زیادی را برانگیزد. همانطور که انتظار می رود، آنها به شدت گریزان هستند.
Lycanthrope: شخصی که نمایش دیوانه وار از وحشی گری ذاتی خود را برای قسمت های دوره ای به نمایش می گذارد و معتقد است که روح یک جانور بر آنها غلبه می کند.
_M_
سحر و جادو: تمرین هدایت توانایی روانی یا نیروهای «ماوراء طبیعی» برای ایجاد تغییرات و برآوردن خواسته ها. بسیاری از تمرینکنندگان مدرن، املای باستانی جادو را بر اساس سنت نویسنده و غیبشناس، آلیستر کراولی (متولد 1871، متوفی 1947) پذیرفتهاند.
مانزی: هیبرید فرضی هومو ساپینس (انسان) و پان تروگلودیت (شامپانزه) که به آن "ورزش" نیز گفته می شود. یک تصور آزاردهنده، اینطور نیست؟ همچنین نگاه کنید به: کریپتوزولوژی
متافیزیک: گفته می شود که توسط ارسطو ایجاد شده است، خط فکری فلسفی که به دنبال «چرا و چرا»، معنای ذاتی هستی و تلاش انسان است.
معجزه: یک رویداد شگفت انگیز و سودمند که ظاهراً توسط عامل ماوراء طبیعی/الهی به وجود آمده است.
مادی شدن: شبحی که به صورت بصری، ناگهانی یا تدریجی، گاهی نامشخص، گاهی به ظاهر کاملاً جامد ظاهر می شود.
ماتریکس کردن: تمایل طبیعی ذهن انسان به تفسیر ورودی حسی، آنچه به صورت دیداری، شنیداری یا لمسی درک می شود، به عنوان چیزی آشنا یا راحت تر قابل درک و پذیرفتن است، در واقع از نظر ذهنی «جاهای خالی را پر می کند».
جنون ماه: همانطور که چرخه ماه به نقطه کامل خود می رسد، به نظر می رسد حوادث رفتار روانی، خشونت و جنایت تشدید می شود. تا حدی کمتر، به نظر می رسد که فاز ماه نو با رفتارهای غیرعادی همراه است. درک فعلی از روانشناسی و فیزیولوژی انسان این مشاهدات را رد می کند که ماه ما می تواند تأثیر قابل توجهی بر ذهن انسان بگذارد، اگرچه آمارها از آن حمایت می کنند. (از این رو اصطلاح "دیوانه" برای افراد دیوانه است.) طبیعتاً در شب های ماه کامل است که فعالیت های فرقه در اوج خود هستند. همچنین، آن دسته از گرگینه های مزاحم وجود دارند که باید با آنها مبارزه کرد!
مومیایی: روح سرخپوست بومی آمریکا که به شیوه یک پولترگیست رفتار می کند. همچنین نگاه کنید به: Poltergeist
_N_
جام نانتئوس: در جریان اصلاحات در سال 1520، زمانی که پادشاه هنری هشتم دستور تعطیلی و تخریب صومعه های کاتولیک انگلستان را صادر کرد، راهبان صومعه گلستونبری یک ظرف کوچک و بی تکلف ساخته شده از چوب زیتون را به مباشر وصیت کردند. از یک خانواده خاص در ولز، تنها می گویند که این بزرگترین گنج آنها است. بقایای این کاسه اکنون در نزد آخرین عضو زنده این خانواده است. بسیاری بر این باورند که این جام مقدس واقعی است، جامی که مسیح در شام آخر از آن شرکت کرد، و افسانه به ما می گوید که در سال 37 پس از میلاد توسط یوسف آریتاماتیا به کورنوال منتقل شد. یک تاجر قلع مرفه، با این مسیر تجاری آشنا بود). شفاها به جام نانتئوس نسبت داده شده است.
خطوط نازکا: در دره نازکا در جنوب پرو آثار عظیمی از یک چماق در دست، یک عنکبوت باشکوه، یک اسب، یک اردک و دیگر چهرههای حکاکی شده است. تخمین زده می شود که بیش از هزاران سال پیش به طرز پر زحمتی در روح صخره ای حک شده اند، این بازنمایی های مرموز را می توان به طور کامل تنها از دیدگاه آریال (توسط بادکنک پردازان باستانی زیر استوایی. شاید؟) مشاهده کرد.
Necromancy: عمل برقراری ارتباط با مردگان برای به دست آوردن آگاهی از آینده، اسرار دیگران، و غیره. اصطلاحی قدیمی، نکرومانسر گفته میشود که از طلسمهای جادویی و تداعی برای احضار و سپس تبعید ارواح مردگان استفاده میکند.
نکرونومیکون: گریمور (مجموعه) از سیجیل ها و افسون های باستانی با منشأ سحابی، که در قرن هشتم توسط «عرب دیوانه»، عبدالالحضرد، کشف شد، که گفته می شود می تواند شکافی را به سوی «بعد وحشت» بگشاید و آزاد کند. قدرت خشمگین «خدایان بزرگ» بیزمان. اگرچه برخی از غیبت شناسان بر این باورند که این کتاب حداقل از منابع واقعی (و شرورانه) گرفته شده است، اما ما نسبتاً مطمئن هستیم که از داستان پراویدنس، نویسنده ترسناک متولد رود آیلند، هاوارد فیلیپس (HP) لاوکرفت (متولد 1890، 1937).
Necronomicon Spellbook: یک کتاب همراه کمرنگ و با ظرافت چاپ شده برای \\'Necronomicon\\'، همچنین توسط Avon Books.
Nexus: نقطه انتقالی یا اتصال ماده فیزیکی (که به تعبیری انرژی متراکم است) و انرژی خالص و حاوی ویژگی های هر دو است، یعنی مغز فیزیکی از طریق شبکه دندریت ها و اکسیون های شلیک کننده خود ذهن تولید می کند. ارتباط بدن با روح مفهوم Nexus مبنای بسیاری از حدس ها و فرضیه ها است.
غیرمذهبی: ماتریالیست، کسی که هیچ اعتقاد مذهبی رسمی را قبول ندارد. یک اصطلاح توصیفی تر از آتئیست یا آگنوستیک.
Nosferatu: اصطلاح اسلاو، جهان قدیم برای خون آشام، به معنی "مردگان".
_O_
اوراکل: پیامبر، بصیر و بینا، به ویژه از شهرت. همچنین، یک وسیله خاص که به پیش بینی کمک می کند، مانند یک توپ کریستالی. (یعنی «اوراکل اسرارآمیز» هیئت اویجا ویلیام فولد.)
Oui-ja (تخته): ابزاری برای پیشگویی متشکل از یک سکوی کوچک، گرد یا اغلب مستطیل شکل که بر روی آن حروف، اعداد و نمادهای مختلف چاپ شده است، و یک "پلانچت" که وقتی انگشتان دو شرکت کننده به آرامی در امتداد آن قرار می گیرند. لبهها، برای سر خوردن روی سطح صاف سکوی حک شده و نشان دادن پیامها در نظر گرفته شده است. این به عنوان یک بازی سالنی در پی معنویت گرایی رایج تصور می شود، این به طور بالقوه ابزار بسیار خطرناکی برای دعوت به نیروهای غیرقابل پیش بینی و مهاجم است. محققان باتجربه شدیداً از استفاده از آنها توصیه می کنند.
_پ_
پیمان: این عقیده که در اواخر قرون وسطی تا رنسانس رایج بود، مبنی بر اینکه شخصی می تواند روح خود را در ازای منفعت دنیوی معامله کند. همچنین ببینید: فاستوس، دکتر یوهان
ماوراء الطبیعه: قلمرو رخدادها و پدیده هایی که مردم به آنها عادت کرده اند و آنها را درک می کنند حذف شده و در حال حاضر توسط دانشگاه های استاندارد طبقه بندی نشده است.
فراروانشناسی: مسیر مطالعات و تحقیقات ماوراء الطبیعه که عمدتاً به توانایی های روانی (به ویژه، تله پاتی) و پدیده های معنوی مربوط می شود.
پنتاکل/پنتاگرام: طراحی سنتی ستاره پنج پر، با پنج ضلعی داخلی آن مشخص شده است، که عموماً نمایانگر معنویت و محافظت در نقطه "بالا" است. وقتی معکوس می شود، گفته می شود که به معنای شیطان پرستی است.
چراغ های فانتوم: گاهی اوقات می توان آنها را به شعله متان آبی تولید شده توسط گاز باتلاق، یا تخلیه الکتریکی به شکل آنچه رعد و برق توپ می گویند یا شاید حتی کرم شب تاب نامناسب نسبت داد. با این حال، در موارد دیگر، پدیده نورهای شناور مشاهده شده بر روی آب، لبههای جنگل، پسراههای خلوت و در پنجرههای خانههای تاریک را نمیتوان با توضیحات معمولی نادیده گرفت. اینها ممکن است گلبول هایی باشند که به هم می پیوندند و درخشندگی آن ها را تشدید می کنند تا جایی که در محیط تاریک قابل مشاهده باشند.
سنگ فیلسوف: یک فانوس دریایی شگفتانگیز از حکمت متعالی و مکاشفه شگفتانگیز، یک وسیله جادوگر قدرتمند، شاید حتی یک جواهر فرازمینی رمزگذاریشده با دانش غیرقابل تصور و ماورایی. برای قرنها کیمیاگران، عارفان، دانشمندان و جویندگان حقیقت در جستجوی سنگ افسانهای فیلسوف بودند، بدون اینکه واقعاً بدانند کجا و حتی دقیقاً چیست. پس از به دست آمدن، حکمت جهان و فرشتگان را منتقل می کند. اگر این واقعاً وجود داشته باشد و در اختیار کسی باشد، ممکن است به عنوان یک مصنوع معمایی دیگر در نظر گرفته شود، زیرا بعید است که شامل دستورالعملهایی باشد!
Poltergeist: آلمانی برای "شبح پر سر و صدا". این یک اتفاق بسیار نادر است که در آن اجسام تصادفی به حرکت در می آیند و صداها توسط یک نیروی نامرئی تولید می شوند که به نظر می رسد تنها هدف آن جلب توجه به خود باشد. این پدیده همیشه یک فرد خاص، اغلب یک کودک یا نوجوان را درگیر می کند.
تصرف: هجوم یک موجود روحانی یا اهریمنی به ذهن انسان، که در آن عامل مهاجم برای یک بازه زمانی، شخصیت میزبان انسان را تحت تأثیر قرار می دهد یا به طور کامل ویران می کند. در این موارد است که مرزهای روانشناسی، مذهب و معنویت گرایی کمتر متمایز می شود.
پیش شناخت: ادراک روانی از رویدادها یا شرایط آینده.
روانی: مربوط به روان، ذهن یا روح، به جای امور روزمره. روانی آشناترین و پیچیده ترین اصطلاحی است که در تحقیقات ماوراء الطبیعه با آن مواجه می شود ("یک روان"، "تحقیق روانی" و غیره).
خون آشام روانی: این اصطلاح برای افرادی است که به نظر می رسد به طور غریزی انرژی های روانی را از دیگران جذب و جذب می کنند، معمولاً در حین گفتگو با آنها (یا با آنها).
سایکوکینزیس: یک پدیده روانی است که در آن اشیاء از راه دور نقش می بندند یا جابجا می شوند و به اطراف حرکت می کنند، تنها توسط نیروهای ذهن (نیروی روانی).
_Q_
کوابالا (همچنین کابالا، کابالا): یک سیستم بسیار کهن و پیچیده از عرفان یهودی، احتمالاً متاثر از باورهای آشوری-بابلی و مقدونی و به عنوان اساس یک فرقه زیرزمینی در بسیاری از قرون وسطی وجود داشته است.
_R_
کودک تابشی: مظهر کودکی که می درخشد یا با هاله ای درخشان احاطه شده است.
نایب السلطنه ها: در فرهنگ قرون وسطی اروپا، ارواح اصلی که بر چهار منطقه زمین ریاست می کنند: \\'Oriens\\' نایب السلطنه شرق است, \\'Amemon\\' نایب السلطنه جنوب است, \\'Boul\'. \' نایب السلطنه غرب است، \\'Eltzen\\' نایب السلطنه شمال است.
تناسخ: اعتقاد به این که روح یک فرد پس از مرگ بدنی، در یک چرخه طولانی تولد دوباره در بدن جدیدی ساکن می شود، ظاهراً برای تکامل روح از طریق کسب تجربه.
باقیمانده (هنگانگیز): اثر روانی صحنهای که بارها و بارها پخش میشود، جایی که شاهد چنین پدیدهای اساساً به گذشته نگاه میکند. به نظر می رسد که شرکت کنندگان شبح مانند این جابجایی های زمانی از ناظران زنده خود بی خبرند.
بازشناسی: ادراک روانی از رویدادها یا شرایط گذشته.
Revenant: موجودی که به نظر می رسد مضطرب یا نابجا است.
رون: یک کاراکتر باستانی که بر روی یک لوح سنگی یا گلی حک شده است، که نشان دهنده فضیلت یا خاصیت است، مانند رونزهای نورس، و برای پیشگویی و به عنوان طلسم استفاده می شود.
_S_
Sanguinor: فردی که تمایلات خون آشام (میل به خوردن خون) و ویژگی ها را نشان می دهد. اینها ممکن است ساختگی یا آسیب شناسی باشند.
شیطان: اصطلاح عبری برای «دشمن»، «آزمایشگر» در کتاب کتاب مقدس ایوب، آشناترین نام شیطان، «فرشته سقوط کرده» و «شر». محققان گاهی اوقات به شواهدی از فعالیت فرقه های شیطانی برمی خورند که قربانی حیوانات می کنند و ظاهراً معتقدند هتک حرمت ها و فحاشی ها عبادت به ارباب تاریکشان است.
Séance: تلاش گروهی برای تماس با جهان ارواح. در قالب استاندارد، نور اتاقی که در آن جلسه برگزار میشود، کمرنگ است و شرکتکنندگان در اطراف میز مینشینند، دستها را گرفته یا با کف دستهای پایین، صاف روی سطح میز و با نوک انگشتان در تماس با میز. شرکای مجاور یک شمع به طور کلی در مرکز میز قرار می گیرد. مدیر یا "رسانه" منصوب شده به روح(هایی) که با آنها تماس گرفته می شود، خطاب می کند، و سپس "ما منتظر علامت هستیم..." TAPS توجه: ما استفاده از جلسات را تایید نمی کنیم.
سایه: موجودی شبیه موجودی که زمانی زنده بود (انسان یا حیوان).
شمن: کشیشی قبیله ای که با پیروی از آمادگی و تشریفات مقدماتی فراوان، از نیروهای سحر و جادو برای انجام شفا و پیشگویی استفاده می کند.
شاک: (\'Black Shuck,\\' \\'Old Shuck\\') یک سگ سیاه شبح با چشمان زرد درخشان. گفته می شود کوهنوردانی در جزایر بریتانیا که در کنار جاده ها و مسیرهای تنها با این موجود طیفی روبرو می شوند، محکوم به مرگ در یک سال پس از مشاهده هستند. از این افسانه است که سر آرتور کانن دویل از ماجراجویی شرلوک هلمز خود، "سگ باسکرویل ها" (1902) الهام گرفت.
Sidhe: (تلفظ شی) اصطلاح ایرلندی برای قوم پری، "مردم کوچک" که خود را در جنگل ها و غارها جدا می کنند.
Sigil of Baphomet: لیت-موتیف شیطان پرستی، این نشان از یک پنتاگرام معکوس حاوی سر بز تشکیل شده است که توسط دو دایره متحدالمرکز احاطه شده است که در بین آنها پنج کاراکتر عبری قرار داده شده است.
Signet: انگشتری که نشان شخصی یا خانوادگی دارد.
ابریشمی: روح مونثی که در لباس ابریشمی خش خش پوشیده شده است (گاهی دیده می شود، گاهی اوقات شنیده می شود) و پس از بازنشستگی شبانه ساکنان، کارهای خانه را برای یک خانه انجام می دهد.
روح: وجود جدای از جسم صرفاً یا فراتر از آن. همچنین، نیروی حیات یک موجود زنده. روح معمولاً به یک روح اشاره دارد.
نجات روح: تلاش برای تماس با موجودات، به منظور کاهش ناراحتی موجودات و کمک به آنها در حل تعارضاتشان، و در «عبور» به سطحی بالاتر و معنوی.
Spook: روحیه خیرخواه منحصراً از آمریکا که از افسانه های سرخپوستان سرخ می آید.
Spunkies: ارواح غمگین کودکان گمنام، تعمید نشده یا تعمید نیافته، که طبق سنت قدیمی گالیک و انگلیسی بر این باورند که در جادههای روستایی سرگردان هستند و به دنبال کسی هستند که نامشان را بگذارد.
کلاله: افرادی مشاهده شده اند که به طور دوره ای از نقاط مربوط به بدن خود خونریزی می کنند
به زخم های مصلوب شدن اگرچه مکانیسمهای فیزیولوژیکی که این اثر را ایجاد میکنند درک نشدهاند، اما ظاهراً و بیرونیسازی شور مذهبی است. کلاله را به عنوان نشانه ای از تقدس تصور می کردند. گفته میشود که سنت فرانسیس آسیزی خونریزی انگ را نشان میدهد و بهترین مورد مستند مربوط به پدر پیو (متولد 1887، متوفی 1968) است.
Succubus: همتای "مونث" انکوبوس، موجودی اهریمنی که گفته می شود شهوت را در مردان القا می کند (و ناخوشایندتر از همه!)، گاهی اوقات قادر به حمله فیزیکی و ایجاد جراحات (کبودی و ضربه زدن) است. پس از ملاقات شبانه از سوکوبوس، قربانی انسانی همیشه احساس بیماری میکند و نشاط خود را تهی میکند و به طور غیرقابل توضیحی «ناپاک» است.
همزمانی: سیستم غیرقابل توضیح تعامل علّی که رویدادها، اعمال و افکار را به هم پیوند می دهد و به صورت تصادفی غیرعادی ظاهر می شود. اصطلاح و وجود این پدیده اولین بار توسط روانکاو پیشگام، کارل گوستاو یونگ (معاصر زیگموند فروید) مطرح شد.
همزمانی نشان میدهد که در کیهان چیزی بیش از درک ما از علت و معلول ساده وجود دارد، و اینکه ظرافتهای ذهن و ماده به نوعی به هم مرتبط هستند.
_T_
نوک جدول: آزمایشی در روان کینزی که به راحتی قابل تکرار است. سه یا چهار شرکتکننده به آرامی انگشتان خود را در امتداد لبههای یک میز کوچک قرار میدهند، سپس با همصدا شعار میدهند «میز حرکت، میز حرکت…» با همکاری و تمرکز کافی، و پس از چند دقیقه خواندن، میز باید شروع به تکان خوردن کند. روی پاهایش و احتمالاً حتی شرکت کنندگان را به دویدن در اتاق هدایت کند.
طلسم: طرح یا کتیبه ای که به منظور استناد به قدرت، قدرت، حفاظت یا کمک ارواح پوشیده، حمل یا نمایش داده می شود.
تاش: نام ایرلندی برای روحی که می تواند به صورت انسان یا حیوان ظاهر شود. تیوشی نیز نامیده می شود.
تلهکینزی: پدیدهای روانی که در آن اشیاء از راه دور جابهجا میشوند و تنها بهوسیله قوای ذهن به اطراف حرکت میکنند.
انتقال فکر: انتقال تله پاتیک تصاویر و پیام ها از ذهن یک فرد به ذهن دیگر.
Thunderbird: در میان مردم آمر-هند، به ویژه آلگونکوین و شاین، رواج دارد، افسانههایی درباره پرندگان عظیم و طوفانهای خشمگینی است که به دنبال آنها میآیند. جالب توجه است که مشاهده پرندگانی با ابعاد واقعاً هیولایی همچنان ادامه دارد، اغلب از طریق مجاورت رشته کوه سیرا مادره در مکزیک. در عصر میوسن، تقریباً هشت تا ده میلیون سال پیش، گونهای از پرندگان، که تنها در سال 1979 کشف شد و به آن «Argentaevis Magnificens» (به معنی «پرنده باشکوه آرژانتین») لقب گرفت، در آسمان آمریکای جنوبی به پرواز درآمد. طول بال 25 فوت و وزن آن شاید 200 پوند! فقط شاید…؟
جابجایی زمانی: تجربه یک بازه زمانی جدا از بازه زمانی بومی ناظر. این پدیده گاهی اوقات صرفاً مشاهده می شود و در آن شرکت نمی شود. گاهی اوقات به نظر می رسد که شخص واقعاً در زمان به عصر دیگری سفر می کند.
_U_
فرازمینی ها: موجوداتی که انسان به نظر می رسند و با نوعی پیام یا مأموریت از صفحه وجود ما بازدید می کنند، سپس به طور غیرقابل توضیحی ناپدید می شوند. حدس و گمان زیاد است!
_V_
خون آشام: موجودی اهریمنی (؟) به شکل یک فرد مرده که با تخلیه خون یا انرژی روانی موجود زنده، خود را تداوم می بخشد.
وودو: سنتهای جادویی آفریقایی با روکش کاتولیک تحمیلی از دنیای جدید، که در کارائیب، بهویژه جمعیت تاریک هائیتی ریشه دوانده است. شباهت هایی در منشأ و اعمال در باورهای \\'Obia\\' (جامائیکا) و \\'Santeria\\' (پورتوریکو، جمهوری دومینیکن) وجود دارد.
گرداب: pl. گرداب ها یا گرداب ها. یک ناهنجاری که گاهی اوقات در عکسهای ثابت گرفته شده در محل مشکوک تسخیر شده نشان میدهد و به صورت یک توده سفید شفاف، لولهای یا قیفی شکل ظاهر میشود. برخی از محققان معتقدند که این ممکن است روزنه ای به قلمرو روح باشد. همچنین رجوع کنید به: Golden-rod, Globule
Vorthr: روح نگهبان نورس. این نام منبع کلمه Wraith است.
_W_
وارلاک: این اصطلاح در اصل به معنای "فریبنده" یا "کسی که گمراه می کند" بود، در اصطلاح مدرن تر با یک جادوگر مرد مرتبط شده است.
گرگینه: (کلمه قدیم/انگلیسی میانه برای انسان = بودند) انسانی که می تواند به شکل گرگ (یا هر گونه حیوانی) تبدیل شود و سپس به انسان بازگردد. گاهی اوقات به عنوان "تغییر شکل" نامیده می شود. همچنین نگاه کنید به "Lycanthrope"
ویکا: جادوگری به عنوان یک دین شناخته شده، که عمل کنندگان آن به سیستم خود به عنوان "راه قدیم" و "دین باستانی" اشاره می کنند. ویکان ها در آیین هایشان خود را با عناصر عنصری و میدان های مغناطیسی طبیعی زمین که با نام خدایان یونان باستان، مصر و سومری تجسم یافته اند، هماهنگ می کنند.
جادوگر: به طور کلی، یک متخصص هنرهای جادویی، مشخصات. زنی که از طلسمات، گیاهان و طلسمات استفاده می کند تا اعمال اراده خود را تحت تأثیر قرار دهد. همچنین، یک تمرینکننده صنعت ویکا.
جادوگر: مردی جادوگر و جادوگر که در کار خود مهارت و تجربه خاصی دارد.
Wraith/Wrayth: تصویر شخصی که اندکی قبل یا بعد از مرگ ظاهر می شود. این اصطلاح را می توان برای یک روح نیز به کار برد. همچنین رجوع کنید به: Apparition, Ghost
_ایکس_
Xenobiology: از کلمه یونانی "Xeno" = عجیب، مشاهده / حدس و گمان زیست شناسی موجودات بسیار غیر معمول یا تایید نشده است. این اصطلاح در مقوله های تحقیقاتی رمزنگاری و بیگانگان ماورایی کاربرد دارد.
بیگانه هراسی: بیزاری آشکار از افراد یا موجوداتی که منشأ خارجی دارند.
_Y_
Yaweh: (تلفظ "Yah-vay") بر اساس آموزه های عبری باستان و Qu بالستیک، نام خدا به اختصار "YHWH"، (در عبری، تلفظ "Yud-hey vav hey")، که چهار دستوری است، از آنجایی که مشتق از «یَهُوَه» تلفظ و یا حتی تلاش برای یادگیری نام کامل و واقعی مطلق ممنوع تلقی می شد. (هر چه شواهد باستان شناسی بیشتر کشف شود که تمایل به حمایت از گزارش های کتاب مقدس دارد، این گمانه زنی ها بیشتر می شود که تقریباً 3000 سال پیش، یک حضور قدرتمند فرازمینی علاقه خاصی به یک گروه عشایری، تجاری و قبیله ای از ساکنان بیابان داشته است. به عنوان بنی اسرائیل، «قوم خدا» شناخته می شوند.)
یتی: موجودی افسانهای در منطقه کوههای هیمالیا تبت، انساننما با ویژگیهای انسان و میمون، «مرد برفی منفور». مانند همتای غربی خود، ساسکواتچ یا بیگ فوت، شاهدان معتبر مشاهده کرده اند و ردهای متعددی پیدا شده است، اما عکس ها و بقایای بدن ادعا شده از این موجود بی نتیجه مانده است.
_Z_
Zarcanor: روح بدخواهانه ای که به افراد در هنگام خواب حمله می کند، کابوس های شبانه را القا می کند و حتی گاهی اوقات جراحات جزئی مانند خراش، کبودی و آنچه به نظر می رسد رد انگشت است را وارد می کند. 3194-bb3b-136bad5cf58d_ این نام احتمالاً منشأ اسلاوی دارد.
زفیر: روحی که بر آن زاده شده، حاکم است، یا به صورت باد غربی تجلی می یابد.
زامبی: در افسانه هائیتی رایج است، یک جسد مدت کوتاهی پس از دفن از بین میرود (در صورت خراب شدن) و با استفاده از وودو دوباره زنده میشود، و تنها هدف آن بردهداری به عنوان بردهای بیفکر است. داروهای مخفی که مرگ شبیه سازی شده را القا می کنند را با کمبود اکسیژن در یک مقبره، و سپس نبش قبر عجولانه در تاریکی شب ترکیب کنید، و در آنجا فرضیه وحشتناک پشت این افسانه ظاهر می شود.
زئومورفیسم: نمایش یک خدا یا شیطان با صفات حیوانی.